بافتنی نیمه کاره و یک مینی عروسک!
امروز فقط چسبیده بودم به بافتنی! ساعت 7/5 با بچه ها به مدرسه رفتم برای دیدن معلم دخترها و از ساعت 8 که برگشتم تا 10 بافتنی بافتم. حالا چه بافتم؟ کلاً بافتنی ام به در بسته خورده است. مشغول بافتن سوییشرت و شلوار دخترک بودم با کامواهایی که از حسن آباد خریده بودم. یعنی اینها: بافت شلوار تمام شد و سوییشرت را هم تا نرسیده به زیر بغل بافتم ، اما کاموای سفید کم آمد. این هم شلواری که بافته شده ، ولی دوخته نشده است! از همین محل زندگیمان کاموای سفید خریدم و خوشحال و خندان راهی شدم برای ادامه بافت. اما افسوس که جنس کامواها کلی باهم فرق دا...